دنیای تبلیغات- اصلیترین هدف تبلیغات نه اقناع مستقیم، که معرفی محصولی خاص و تشویق بیننده به شرکت در تجربهای خوب و دلپذیر است (چنی، ۱۹۸۳). بر اساس پژوهش رادفور (۱۹۸۱) تبلیغات در اغلب موارد اطلاعات زیادی در مورد ویژگیها و قیمت محصولات ارائه نمیدهند، میزان بار اطلاعاتی آنها در سالهای اخیر کاهش یافته و بیشتر به یک قالب هنری تبدیل شدهاند (رادفورد، ۱۹۹۴). هدف تبلیغات بیش از فراهم کردن اطلاعات، خلق یک تصور یا تفکر برای اقناع عاطفی (کمتر منطقی و عقلانی) و نیز پیوند بیننده با نگرشهای مثبت است (کارپنتر، ۱۹۸۶).
تبلیغکنندگان تلاش دارند پیامشان را بر اساس نیازها و تجربیات بیننده، شکل دهند. پیامهای بازرگانی با احساسات بیننده همنوا شده، آن را به غلیان در میآورد و موجب پیوند عاطفی بیننده با رابطهی منطقی بین چند جزء از یک تبلیغ، به شدت تحت فشار قرار میگیرند.
در تبلیغات ترجیح داده میشود که بیش از عرضهی اطلاعات مربوط به ویژگیهای یک محصول، با ارائه اطلاعاتی در مورد شیوهی زندگی، راههایی برای از میان بردن نارضایتی فرد از ظاهر و خصوصیاتش عنوان شود (رادرفور، ۱۹۸۸). تبلیغات قدیمیتر نموداری (Plot Ads) که بیشتر خطی و مبتنی بر اطلاعات بودند، اکنون ناپدید شدهاند. این گونه تبلیغات به جذابیت انواع تصویری و عاطفی آن نبوده و اغلب در فعالیتهای سیاسی به کار برده میشود (نلسون، ۱۹۸۷). مسئله افزایش تعداد آگهیهای عاطفی و تصویری در مقایسه با انواع اطلاعاتیتر آن نمیتواند به این معنا باشد که کودکانی که به این تکنیکها اعتماد کرده و بیشتر به آن پاسخ میگویند، احتمالاً در برابر پیامهای آنها نیز بیدفاعترند. وقتی کودکان در حال پردازش یک محرک قوی و سریع باشند، برخلاف درکشان از آن محرک هم زمان قادر به مدد گرفتن از بدبینی عمومی خود نسبت به آنها نیستند (گلدبرگ وگرن، ۱۹۸۳). افزون بر این، با توجه به تحرک بسیار زیادی که هم اکنون از طریق VCR ها میسر شده است، آگهیها به تدریج بیشتر و بیشتر در حال تبدیل شدن به غیر تبلیغ هستند.
اجزاء اصلی آگهی منطقاً بسیار کم اثرتر از اجزایی است که با استفاده از تصورات و احساسات بیننده، جذابیت عاطفی ایجاد میکند. برای مثال در یک بررسی، موسیقی پسزمینه در ایجاد نگرش مثبت به یک مارک تبلیغ شده، موفق بوده و در بازخوانی و یادآوری ویژگیهای مربوط به آن موثر عمل کرده است (مکلین، ۱۹۸۸).
تبلیغات تلویزیونی با تجهیز بیننده به اول روشن و منطقی، تصمیم به خرید را در او تقویت میکند، هر چند در بررسیهای اخیر، منطق چندان جایگاهی ندارد. با افزایش سن، ما با آگاهی از ضعف و یا نبود اساس منطقی در یک تبلیغ یا پیام، آن را رد میکنیم، اما جنبهی عاطفی و جذابیت تبلیغ، مانع از تصمیم منطقی میشود و ما را به سمت پاسخ مورد نظر تبلیغکننده سوق میدهد.