آگهی تلویزیونیآموزشپیشنهاد سردبیر

گفتگوی جذاب و پر نکته امید خاکپورنیا با بهنام صبوحی درباره آگهی موزیکال / فضایی جذاب ولی پر دافعه

دنیای تبلیغات- امید خاکپورنیا- یکی از جدی‌ترین چالش‌های سازندگان آگهی‌های تلویزیونی، ساخت آگهی‌های موزیکال است. عموما از این مدل آگهی، به عنوان آگهی‌هایی بی‌ارزش نام می‌برند، چراکه تصور بسیاری از این‌گونه آگهی، صرفا ایجاد یک فضای ریتمیک و شاد بدون توجه به محتواست. در حالی‌که به اعتقاد من، ما هنوز در ساخت آگهی‌های تلویزیونی موزیکال، هزاران راه نرفته داریم. درست است که با توجه به محدودیت‌های موجود در کشور ما، تا حدودی دست آهنگساز و کارگردان در تولید این‌گونه از آگهی بسته است، ولی اگر در ساخت آگهی موزیکال، شعر و موسیقی با هدف نهایی محصول یکی باشد، نتیجه‌ی نهایی می‌تواند راضی‌کننده باشد. به این منظور با تنی چند از دست‌اندرکاران حرفه‌ای آگهی‌های تلویزیونی به مصاحبه پرداختیم و پای صحبت‌هایشان نشستیم تا ببینیم نظر این افراد چیست. در اولین قرار، به سراغ بهنام صبوحی، آهنگساز خوب و مطرح رفتیم که از پیش‌کسوتان امر تبلیغات تلویزیونی در ایران است. صبوحی علاوه بر ساختن موسیقی برای تعداد زیادی از آگهی‌های موزیکال، ساخت چندین آگهی تلویزیونی را نیز در کارنامه‌ی خویش دارد. نکته‌ی جالب در مورد او این است که وی، شعر بیشتر کارهای موزیکالش را خود می‌سراید.

 photo_2016-02-17_14-40-11بهنام صبوحی

امید خاکپورنیا: بخش قابل توجهی از کارگردانانِ آگهی‌های تلویزیونی، نسبت به ساخت آگهی‌های موزیکال دافعه دارند و سعی می‌کنند به سمت این‌گونه از آگهی‌ها نروند. در حالی‌که به اعتقاد من، آگهی‌های موزیکال از پتانسیل خوبی برای کار برخوردارند. عموما در گپ و گفت‌هایی که با این دسته از همکاران داشتم، به این نتیجه رسیدم که آنها معتقد هستند در آگهی‌های موزیکالی که در ایران ساخته می‌شوند، محتوا در خدمت بیان محصول نیست و به مواردی پرداخته می‌شود که ربطی به مفهوم اصلی کار ندارد. گروهی دیگر هم تا نام موزیکال می‌آید، سریع یک فضای شش‌وهشت در ذهنشان شکل می‌گیرد. حالا تو به عنوان یک آهنگساز پیش‌کسوت در این حرفه که دست بر قضا علاوه بر آهنگسازی تعداد بی‌شماری از آگهی‌های موزیکال، شعر هم گفتی و کارگردانی هم کردی، چه نگاهی داری؟ آیا فکر می‌کنی عمر آگهی‌های موزیکال به پایان رسیده و لزومی به ساختن این‌گونه از آگهی نیست یا برعکس؟ نگاهت به این ماجرا چه‌گونه است؟

بهنام صبوحی: خب ببین امید جان، الان دو بحث مطرح می‌شود. یکی این که دوستان کارگردان، جاذبه‌ای را که آگهی‌های موزیکال برای مردم وجود دارند، نادیده می‌گیرند. به دلیل این که بیشتر تمایل دارند کارگردانی‌شان دیده شود. مانند این‌که شما به عنوان یک کارگردان، فیلم صامت بسازی چون علاقه داری تصویرهای فیلم بیشتر دیده شود. و دلیلت این باشد که با این روش، حواس مخاطب بیشتر به فیلم جذب می‌شود! ولی اگر ساخت آگهی‌های موزیکال یک امر منسوخ شده بود، در هیچ نقطه از جهان به دنبال ساخت این‌گونه از آگهی نمی‌رفتند. با این‌که به اعتقاد من، ما از سلیقه‌یِ بومیِ قابل توجهی در این زمینه برخورداریم. اگرچه سلیقه‌ی بومی مردمِ ما فرق می‌کند با مردم اروپا و آمریکا، ولی می‌بینیم که در آن نقاط، چیزی در حدود بیست درصد از تبلیغات تلویزیونی و رادیویی، موزیکال هستند. فرقی هم نمی‌کند چه برندی باشد. حتی شاهد هستیم در خیلی از موارد به سراغ خوانندگان سرشناسی چون جنیفر لوپز و مایکل جکسون می‌روند و با آنان قراردادهای کلانی جهت کارهای تبلیغاتی می‌بندند. برای نمونه از “پپسی” مثال می‌زنم.

امید: آره، آن آگهی را که می‌گویی، دیده‌ام.

بهنام: در نتیجه به نظر من قابل قبول نیست که بگوییم چون کار موزیکال در هیچ جای دنیا انجام نمی‌شود، کار چیپ و بی‌ارزشی هست. وقتی مردم ما از این پتانسیل برخوردار هستند که به ترانه و موسیقیِ با کلام علاقه دارند، پس چرا در جهت جذب مخاطب از آن استفاده نکنیم؟ وقتی می‌گوییم موزیکال، لزوما به معنی موسیقی روحوضی نیست. اگرچه در برخی موارد موسیقی ریتمیک و شش‌وهشت هم لازم است، ولی متاسفانه تا صحبت از موسیقی می‌شود، همه فکر می‌کنند موسیقی یعنی بزن و برقص!

امید: دقیقا این نکته‌ای بود که من با چند نفر از همکاران که صحبت می‌کردم، روی آن تاکید داشتند و می‌گفتند خیلی از کارفرماها توقعشان از آگهی موزیکال، همین فضای شش‌وهشت است؛ با این مشکل داشتند.

بهنام: آره، ولی این یک بخشی از ماجراست. بخش دیگر، این است که شاید دوستانِ کارگردان این ذهنیت را ندارند که بدانند برای یک آگهی موزیکال، چگونه تصویرسازی کنند. واقعیت امر این است که ما اصلا کارگردانی به نام کارگردان موزیکال نداریم. یعنی اگر یک زمانی فیلمی مثل “بینوایان” قرار باشد در ایران ساخته شود، همه‌ی امکانات هم موجود باشد، تعداد کسانی که این ریسک را قبول کنند خیلی کم است چون تقریبا همه از این حوزه به صورت یک مورد ناشناخته فرار می‌کنند. و خودت هم می‌دانی که در تاریخ سینمای ما خیلی تک و توک بوده‌اند کسانی که حالا مثل…

امید: خیلی کم بوده… شاید بشود از علی حاتمی به عنوان یکی از معدود علاقه‌مندان در زمینه‌ی فیلم‌های موزیکال یاد کرد.

بهنام: واقعا یک استثنا بوده که حاضر شده فیلم موزیکال بسازد.

امید: دو سه فیلم موزیکال ساخت؛ مثل “حسن کچل” و “بابا شمل”.

بهنام: بله و یک فیلم هم بعد از انقلاب ساخت به نام “دلشدگان” که به نوعی در رابطه با موسیقی بود. ولی شما می‌بینید که نسبت فیلم‌های موزیکالی که در ایران ساخته شده، در مقایسه با نمونه‌های غیرایرانی چقدر کم است؛ حتی در مقایسه با کشور هندوستان که تقریبا می‌شود گفت از لحاظ نوع سلیقه و فرهنگ، خیلی به ما نزدیک هستند. موسیقی در فیلم‌های هندی، از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. هندوها مانند مردم ما به ترانه و موسیقی بسیار علاقه‌مند هستند و در فیلم‌هایشان، نگاهشان به این مقوله کاملا جدی و حرفه‌ای‌ست.

 photo_2016-02-17_14-42-51امید خاکپور نیا

امید: اصلا برای سکانس‌های موزیکال، کارگردانی مستقل از کارگردان اصلی دارند.

بهنام: بله، کارگردان جدا دارند. حتی می‌توان گفت مهم‌ترین دلیل در پیدایش ویدئو کلیپ، فیلم‌های هندی بودند. چون پیش از این‌که کشورهای غربی به تولید ویدئو کلیپ مشغول بشوند، در هندوستان این کار شروع شده بود. می‌شد که اکران فیلمی به پایان رسیده بود، ولی سکانس‌های موزیکال آن همچنان از رسانه‌های جمعی مانند تلویزیون در حال پخش بودند. بعدا که اقبال عمومی نسبت به این پدیده گسترش پیدا کرد، کم‌کم غربی‌ها هم به ساخت ویدئو کلیپ علاقه‌مند شدند و ما شاهد حضور کارگردانان سرشناس در این حیطه بودیم. برای مثال ویدئوهایی را که برای خواننده‌ای مانند مایکل جکسون ساخته شد در نظر بگیرید که گاهی از نظر پروداکشن، در حد یک فیلم سینمایی بودند.

امید: کاملا درسته و ما شاهد بودیم که نام‌هایی چون جان لندیس، جان سینگلتون یا مارتین اسکورسیزی ویدئوهایی را برای او کارگردانی کردند.

بهنام: و اسپایک لی. و همه‌ی این‌ها در شرایطی اتفاق افتاد که تمام این کارگردانان در اوج شهرت بودند و این کار را برای خودشان کسر شان ندانستند. در نتیجه من احساس می‌کنم بخشی از این دافعه به همین عدم شناخت برمی‌گردد. یک حصاری به اسم “پرستیژ” دور خودمان کشیده‌ایم و از طرف دیگر می‌خواهیم مخاطب را هم جذب کنیم! طرف می‌خواهد کارِ شاد بسازد ولی از اله‌مان‌های شاد و جذاب در کارش دوری می‌کند! من فکر می‌کنم کسی که می‌پذیرد در دنیای تبلیغات کار کند، باید به خودش ایمان داشته باشد. پارسال دوستِ کارگردانی پیش من آمد و گفت «من یک آگهی موزیکال باید بسازم به درخواست کارفرما! ولی تو سعی کن یه موسیقی‌ئی بسازی که اصلا شنیده نشود!» این برای من خیلی عجیب بود. مثل این‌که شما بخواهید بازیگری را در فیلم‌تان استفاده کنید و به او بگویید جوری بازی کن که اصلا دیده نشوی! بعد من گفتم «خب چرا؟» خیلی صادقانه گفت «مهم برای من، کارگردانیم‌ئه.» در نهایت من آن کار را انجام ندادم چون مطمئن بودم به نتیجه‌ای نمی‌رسیم. فکر می‌کنم خیلی مهم است اگر کارگردانی به سراغ این حیطه میرود، حداقل به کاری که می‌خواهد انجام دهد، ایمان داشته باشد. وقتی کاری می‌بینیم بی‌ارزش می‌شود و به نتیجه نمی‌رسد، فکر می‌کنم بینش درستی بر کار حکم‌فرما نبوده و هیچ‌گونه ارتباط مثبتی بین آهنگساز و کارگردان برقرار نشده است. وگرنه شاهد بودیم بسیاری از همین ترانه‌های روحوضی در مواردی مورد استفاده قرار گرفته و بسیار هم خوب جواب داده است.

وقتی کسی مانند علی حاتمی توانست ترانه‌های عامیانه و کوچه‌بازاری را جمع‌آوری و در سینما به شکلی صحیح استفاده کرد، پس حتما می‌شود، به شرط این که با یک بینش و انتخاب درست به سراغشان برویم. اجازه بده در این‌جا به عنوان یک آهنگساز، یکی از معضلات همیشه‌گی در آگهی‌های موزیکال را بگویم و آن، رو آوردن به کلیشه‌های رایج است. برای مثال یک زمانی من برای یک آگهی فرش، از موسیقی سنتی استفاده کردم. این کار مطرح شد و به دنبال آن چند نفر دیگر هم همین الگو را تکرار کردند. بعد دیگر این کلیشه شد و هر کسی که برای آگهی فرش سراغ من می‌آمد، از من موسیقی سنتی طلب می‌کرد! من بارها گفتم آقا! یک اتفاقی در پنج یا ده سال پیش افتاده است، ولی قرار نیست همیشه با همین روال کار کنیم. حالا می‌شود فرم‌های دیگری را هم امتحان کرد. چون این یک کتاب نوشته شده نیست که بگوییم دستورالعمل است! ولی متاسفانه این ریسک‌پذیری از طرف سفارش دهنده‌های ما، حتی آژانس‌های ما صورت نمی‌گیرد. یعنی وقتی که به یک چیزی می‌رسند که امتحان خود را پس داده است، همه سعی می‌کنند از اون کلیشه استفاده کنند.

امید: شاید همین مهم‌ترین دلیل باشد؛ استفاده از یک قالب امتحان پس داده و مطمئن. احتمالا خودت تا مدت‌ها بعد از آگهی‌های داروگر و بابا قورقوری، با سفارشات مشابهی روبرو بودی.

بهنام: صددرصد… بارها این مورد برای من پیش آمده است. بگذار از برنج محسن مثال بزنم. برنج محسن پیشتر آگهی‌های پرستیژی می‌ساخت. ما به دلایلی تصمیم گرفتیم یک ساختارشکنی در نوع آگهی‌هایشان ایجاد کنیم و مخاطبین کم‌درآمد جامعه را هدف قرار دهیم. به همین منظور به سراغ یک فضای موزیکالِ شاد و سنتی رفتیم. وقتی این کار پخش شد، حداقل ده، پانزده برند دیگر برنج سراغ من آمدند و از من، مثل همون کار و با همون خواننده، خواستند! این کلیشه‌پروری برای خودِ ما هم تبدیل به یک معضل اساسی شده. همیشه بیشترین بحث من با کارفرماها این است که آقا! اگر یک چیزی جواب داد، قرار نیست که این تبدیل به یک فرمول اجرایی بشود و ما ده‌ها سال از اون فرمول استفاده کنیم! یا همین داروگر که شما مثال زدی، من یادمه که با اکراه پذیرفتند که ما اولین کار را انجام بدهیم…

امید: و چقدر خوب بود…

بهنام: آره… اصولا می‌گفتند در شان ما نیست آگهی موزیکال داشته باشیم. ولی بعد دیدیم این قورباغه‌ تبدیل به نمادشان شد! یا زمانی برای شهرداری قرار بود یک سری کار در جهت فرهنگ‌سازی برای جمع‌آوری زباله‌ها بسازم. من دوتا گربه پیشنهاد دادم. فیلمنامه‌ها را هم خودم نوشتم. مدیران شهرداری به اکراه این مورد را پذیرفتند. برای همین من و شرکتِ تهیه‌کننده یک قسمت کار را به صورت آزمایشی برایشان ساختیم و خوشبختانه کار با موفقیت روبرو شد و بازتاب خوبی در بین مخاطبین، به خصوص کودکان داشت. چون نوع نگاه من به قضیه این بود که می‌شود در کنار فضایی شاد، اطلاع‌رسانی و فرهنگ‌سازی کرد. در واقع ما پیام‌هایی را که مد نظر داشتیم، بین آواز خواندن‌های کاراکترها ارائه می‌کردیم. خیلی هم این پیام‌رسانی حالت تیتروار و مستقیم نداشت. حتی من سعی کردم که نوع این کاراکترها و ارتباطشان با یکدیگر، کاملا ایرانی باشد. در حدود چهل، پنجاه قسمت از این مجموعه رو، من خودم نوشتم و اجرا کردم و جزو کارهای موفق در زمینه‌ی موزیکال بودند که هنوز هم به یاد خیلی از مخاطبین، باقی مانده. باز تاکید می‌کنم خیلی مهم است که متولی، اعم از کارفرما، تهیه‌کننده و کارگردان، این اعتقاد را داشته باشند که در آگهی موزیکال، تصویر در کنار موسیقی باید پیام‌رسانی کند. همانقدر که به کارگردانی بها میدهند، به موسیقی کار هم بها بدهند. با آهنگساز صحبت کنند، دنبال فضاهای جدیدتر بگردند و آزمایش کنند تا به نتیجه برسند. فکر می‌کنم هر کسی این مسیر را رفته، از بازخوردش کاملا راضی بوده.

امید: حالا جالبه من جزو کسانی بودم که نسبت به فضاهای موزیکال دافعه داشتم. سال گذشته یک آگهی موزیکال برای محصولات غذایی برتر ساختم. خوشبختانه حاصل کار خوب شد. هم مشتری و هم کارفرما، هر دو راضی بودند و خودم هم حس خوبی داشتم. بعد از آن کار، واقعا دوست داشتم دوباره آگهی موزیکال بسازم. دیگه دید قبلی را نداشتم. احساس کردم فضای موزیکال، از پتانسیل خوبی برای کارگردانی برخورداره.

یک‌بار با دوستِ کارگردانی صحبت می‌کردم که معتقد بود دوران آگهی‌های موزیکال، سرآمده است. برای روشن‌تر شدن صحبتش، از سینما مثال آورد. می‌گفت با توجه به این‌که در سینما، دیگر آثاری مانند “داستان وست‌ساید” و “آوای موسیقی” ساخته نمی‌شوند و از طرف دیگر در حال حاضر با توجه به انبوهیِ شبکه‌های ماهواره‌ای که در طول شبانه‌روز به صورت مداوم در حال پخش موسیقی هستند، مخاطب خیلی علاقه‌مند به دنبال کردن این فضا در آگهی‌های تبلیغاتی نیست. چقدر با این حرف موافقی؟

بهنام: نه، من کاملا مخالفم. اولا دوره‌ی فیلم‌های موزیکال تمام نشده. هر سال حداقل دو سه فیلم موزیکال ساخته می‌شود. در سال‌های اخیر ما آثار شاخصی داشتیم مانند “مولن‌روژ”…

امید: آره… باز لورمن یکی از جدی‌ترین‌ نام‌ها در میان کارگردانان سینماست که همچنان فعالانه به ساخت فیلم‌های موزیکال مشغول است.

بهنام: بله… البته قبول دارم نسل امروز، نسل دهه‌ی چهل و پنجاه نیست و قدری از اون علاقه‌ها، کاسته شده ولی این‌طور هم نیست که بگوییم از بین رفته است. هنوز هم اپراها و تئاترهای موزیکال در برادوی به روی صحنه می‌روند؛ پس حتما مخاطب دارند. از طرف دیگر این که بگوییم مردم چون یک چیزی را در طول شبانه‌روز مدوام می‌بینند، پس دیگر تمایلی به دیدن آن ندارند، اشتباه است. اگر این‌طور است پس باید بگوییم چون در شبکه‌های ماهواره‌ای تبلیغات بهتر و خوش آب و رنگ‌تری می‌بینند، در نتیجه علاقه‌ای به تماشای نمونه‌های ایرانی ندارند! فکر نمی‌کنم این دلیل خوبی باشد که بگوییم یک چیزی چون تکراری شده، دیگر نباید استفاده کنیم. به هر حال از روزی که سینما شروع شد، یعنی همان دوران سینمای صامت، نوازنده‌هایی در سالن سینما حضور داشتند که همراه با نمایش فیلم، در حال نواختن موسیقی بودند. این حضور تصویر و صدا همیشه بوده. حالا ممکن است کسانی فیلمی بسازند که احتیاج به موسیقی نداشته باشد. ممکن است شما یک آگهی تبلیغاتی بسازید که اصلا بدون موسیقی پیام خودش را برساند. ولی این فرمولی نیست که نشان بدهد شما دیگر به موسیقی احتیاج ندارید. اگر آقای اصغر فرهادی فیلمی مثل “جدایی نادر از سیمین” یا “درباره الی” را می‌سازد که موسیقی ندارند، به خاطر نوع روایت فیلم، قابل قبول است. ولی اگر آقای فرهادی بخواهد یک فیلم تاریخی بسازد، واقعا می‌تواند از موسیقی استفاده نکند؟ اگر کسی واقعا موسیقی دوست ندارد، من به نظرش احترام می‌گذارم. شاید کسی دوست داشته باشد به سبک آقای فرهادی فیلم بسازد یا شبیه به آگهی‌ئی که آقای مجید مجیدی برای بانک کشاورزی ساخت. کاری که بیشتر به دنبال تاثیرگذاری از طریق پلان‌ها و گفتار باشد که البته آن هم سبکی‌ست برای خودش و کاملا قابل قبول. ولی فکر نمی‌کنم این یک فرمول همه‌گیر باشد. واقعا در کاری که قرار است فضا شادتر باشد، من فکر نمی‌کنم بشود از این فرمول استفاده کرد. شما الان به تبلیغات کشورهایی مانند ایتالیا، ترکیه و هندوستان نگاه کنید. این‌ها را مثال زدم چون از نظر سلیقه‌ی موسیقی به ما خیلی نزدیک هستند و مردمشان هم به موسیقی و ترانه علاقه‌مندند. بیبنید چقدر در تبلیغاتشان آگاهانه از جاذبه‌ی موسیقی استفاده می‌کنند. ولی در کشور ما متاسفانه دوستانِ کارگردان همیشه اکراه داشتند از این‌که بخواهند یک آگهی موزیکال بسازند یا اگر ساختند، بخواهند بگویند که من سازنده‌ی آن بودم. من همیشه به این دوستان گفتم آقا، یا کاری را انجام ندهید یا اگر انجام دادید، به آن ایمان داشته باشید.

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 0 میانگین: 0]

امید خاکپورنیا

کارگردان، نويسنده و تدوينگر تيزر هاي تبليغاتي

نوشته‌های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا