دنیای تبلیغات- برخی از شرکتها با مزایای ساختن برند آشنا شده اند، درحالیکه برخی دیگر هنوز هم برندسازی را با طراحی نشان تجاری یا انتخاب نامی مناسب مترادف میدانند. شرکتهایی هم که به برندسازی روی آورده اند، با دشواری هایی روبهرو بوده اند و از فعالیت های انجام شده رضایت چندانی ندارند.
سه راه وجود دارد که یک شرکت یا برند آن می توانند بروند: بالا-رشد؛ پایین- افول؛ نه این نه آن-رکود. و تنها یک راه همه افراد درگیر را راضی می کند، به ویژه مالکان و سهامداران را: رفتن به بالا، یعنی دستیابی به رشد. از جنبه نظری، رشد محدودیتی ندارد- همواره می توانید به رشد خود ادامه دهید. حتی در دوره های سخت اقتصادی، نیاز دارید برای رشد تلاش کنید زیرا، دیر یا زود، از همه هزینه هایی که می توانستید کاسته اید. تنها اهرم دیگر که میتوان با آن به سود افزود رشد است. پس مهمترین کار استفاده از آن اهرم و ایجاد رشد جدید است- به ویژه با کمک برندتان. حتی در یک دوره بحرانی هنگامیکه بسیاری از مشتریان احتمالی بر قیمت تمرکز می کنند، یک برند قوی می تواند بر این مانع غلبه کند و فروش، بازده، و سود را احیا کند.
اما چگونه شرکتها و برندهای آنها می توانند بارها و بارها رشد ایجاد کنند ؟ نظریه مربوطه ساده است: با فروش هر چه بیشتر محصولات یا خدمات در بالاترین قیمت ممکن و با به حداقل رساندن هزینه ها. این نظریه را چگونه عملی می کنید؟ یکی از راه هایی که شرکتهای موفق این کار را انجام می دهند از طریق سرمایه گذاری در مدیریت برند قوی است.
مدیریت قوی برند به عنوان تقویت کننده رشد عمل می کند و بخش های مختلف شرکت را به پیش می راند:
• مدیریت برند بازاریابی را به پیش می راند.
• مدیریت برند تحقیق و توسعه محصول را تقویت می کند.
• مدیریت برند فروش را تقویت می کند.
اگر می خواهید در مدیریت هدفمند برند موفق شوید و رشد را تقویت کنید، مهمترین پرسشی که باید در ابتدا پاسخ دهید این است: «رشد باید از کجا بیاید؟» رشد پایدار تنها با تمرکز درست ممکن است.
اساسا، دو منبع عمده رشد وجود دارند، و آنها را میتوان به هشت استراتژی رشد مختلف تفکیک کرد:
رشد با آنچه که دارید:
• رسوخ
• تبدیل
• وفاداری
• تکرار [دفعات خرید[
رشد با چیزهای جدید:
• محصولات / خدمات جدید
• بخشهای جدید بازار
• بازارهای جدید
• کشورهای جدید
یک مشتری بالقوه می تواند در هر گام از فرآیند تصمیمگیری «گیر بیفتد»- و به گام بعدی نرسد. چون این کار برند را از رشد بازمی دارد، گامها موانع رشد برند (BGB) نامیده می شوند.
یک برند معمولا بخشی از گروه هدف را در گامهای مختلف فرآیند «از دست میدهد». اگر بخش بزرگی از گروه هدف در یک مانع خاص گیر بیفتند، این مانع نمایانگر یک پتانسیل رشد بهویژه بزرگ است: اگر دلایلی که گروه هدف را در اینجا متوقف کردهاند برطرف شوند، مانع از بین رفته است، بهگونهای که حجمی از گروه هدف که به گام بعدی میرسند افزایش مییابد- و همین در مورد مانع خرید نیز صدق میکند، یعنی بخش بزرگتری از گروه هدف دستکم تا مانع خرید خواهند رسید. پس آنچه مدیران برند باید انجام دهند شکستن بزرگترین موانع و حصول اطمینان از آن است که گروه هدف دیگر در آن موانع از دست نمیروند- یا دستکم مشتریان بالقوه کمتری در آن نقطه «گیر» میافتند. مدل استانداردی که میتوان برای بسیاری از طبقهبندیها بهکار برد دربرگیرنده مجموعا هفت مانع است.
۱٫ مانع آگاهی: بخشی از گروه هدف درباره برند چیزی نشنیده یا آن را ندیده است.
۲٫ مانع وضوح برند: بخشی از گروه هدف درباره برند شنیده یا چیزی از آن را دیده است، اما نمیتواند دقیقا بگوید برند درباره چیست.
۳٫ مانع مجموعه مرتبط: بخشی از گروه هدف چیزی درباره اینکه برند راجع به چیست میداند، اما شخصا آن را برای خرید در نظر نخواهد گرفت.
۴٫ مانع نخستین انتخاب: بخشی از گروه هدف برند را همراه با دیگر برندها تحت نظر میگیرد، اما انتخاب نخست آنها نیست.
۵٫ مانع خرید: بخشی از گروه هدف حتما برند را در نظر میگیرد یا حتی آن را ترجیح میدهد اما درنهایت برند رقیب را انتخاب میکند.
۶٫ مانع خرید مجدد: بخشی از گروه هدف برند را برای بار دوم نمیخرد، بلکه یک برند رقیب را ترجیح میدهد.
۷٫ مانع توصیه: بخشی از گروه هدف برند را مکررا خریداری کرده است، اما آن را فعالانه به دیگران توصیه نمیکند.
شناسایی موانع رشد
نخستین گام آن است که دریابید بر چه چیزی باید تمرکز کنید- بهعبارتدیگر شناسایی چالشهای عمدهای که برند شما با آنها مواجه است. این کار از طریق استفاده از مدل موانع رشد برند (BGB) انجام میشود. چالشها را میتوان بهعنوان شرایطی توصیف کرد که مانعی بر سر راه رشد یک برند هستند- و اصطلاح «موانع رشد برند» نیز از آن ناشی میشود. ازآنجاکه مشتریان احتمالی میتوانند در هر گام از فرآیند «گیر بیفتند»، این گامها در مدل BGB بهعنوان موانع رشد توصیف میشوند. برای نمونه، اگر یک مشتری بالقوه برند X را میشناسد، اما خرید آن را در نظر نمیگیرد، در جنبه «مرتبط بودن» یا مانع مرتبط بودن گیر افتاده است. لازم است دو چیز را بفهمیم: چرا بخشی از گروه هدف در یک مانع خاص گیر کرده است؟ -یعنی، پیشرانهای مانع کدامند؟ و چرا بخش دیگری از گروه هدف بر آن مانع غلبه کرده است؟-یعنی، پیشرانهای کسبوکار کدامند؟
بدون آن معلومات، تهیه استدلالهای درست برای غلبه بر موانع با هر وسیله ممکن- اطلاعرسانی استاندارد، تبلیغات آنلاین، توسعه محصول، بستهبندی یا بازاریابی در نقطه فروش (POS) دشوار خواهد بود. میتوانید هر چقدر که میخواهید چیزهای خوب به گروه هدف خود «بگویید»، اما اگر ملاحظات واقعی آنها یا علت عدم علاقه آنها را بررسی نکنید، احتمال فراوانی دارد که هر چیز دیگری در متقاعد ساختن آنها ناموفق باشد.
منبع: شارا
سلام
خدا قوت به دست اندرکاران دنیای تبلیغات واقعا از خوندن مطالب روزانه شما به شعف میرسم.
سپاس از شما. ممنون از حضورتون