دنیای تبلیغات- بهاریه – حمید جعفری- روزهایی در زندگی هست که مثل خوره روح را نمیخورد! شاید هم میخورد؛ روزهایی که مصداق آب گلآلود است و روز پس از آن گلولایی تهنشین میشود و میتوان صریحتر و شفافتر درباره آنچه رخ داده سخن گفت. مثل هفتم اسفندماه ۹۴ و فردا و فرداهایش. نتایج انتخابات شاهد مثال همین سخن است و بستری برای تحلیلی جدا از علاقه و گرایش به گعده و دسته و گروهی خاص، بلکه استوار و برگرفته از جامعه، برای جامعه.
هفتم اسفند و حضور مردم پای صندوقهای رأی از دریچه نتیجهای که حاصل شده است، آنهم از پس کورانهای سپریشده در تاریخ همین سالها این مرز و بوم، پیام واضحی دارد. پیامی که دوم خرداد ۷۶ قد علم کرد؛ از همین رو نیز هفتم اسفند را میتوان فرزند خلفی در این بستر دانست، فرزندی که با همه کمبودها، کممهریها، بیتوجهیها و نادیده گرفتن شدنها، از سال ۸۴ تا به امروز به هر نحوی که شده است، حتی کمجان و کمرمق، روی پا ایستاده است تا امروز شاهد رشد دگرگونه آن در بستر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی باشیم.
مسیر دموکراسیخواهی در ایران – همچون یک دوی امدادی، از پس نزدیک به دو قرن، با تمام افتان و خیزان رفتنها و زمینگیر شدنها، امروز در جامعه ایران حاصلی مشهود داشته است؛ جامعه ایران امروز به شعور، درک و کنش سیاسیِ بهموقع رسیده است. شعوری که بلوغش را در آهسته و پیوسته قدم برداشتن میتوان مشاهد کرد. درکی که فهمش از طریق تماشای منش سیاسی جامعه در همین انتخابات میسر است و کنش سیاسیای که تحلیلش از طریقِ فهم جامعه در پرهیز از خشونت و توسل به صندوق رأی حاصل میشود. جامعه ایران امروز نه به بلندگوهای خارج از کشور وقعی مینهد و نه از هیاهوی دلواپسان به خود میلرزد، مسیر خود را در سنگلاخهای تاریخ سیاسی طی میکند و بهآرامی به انتظار نتیجهاش مینشیند؛ حرکت این جامعه بالغ را امروز میتوان با مسیر رودخانهای مقایسه کرد که از لابهلای سنگها، سدها و موانع، به هر نحوی عبور میکند و مسیرش را به سوی دریا طی میکند. نکته حائز اهمیت این حرکت اجتماعی نیز در این است که با وجود نگاه به امروز و تلاش برای رفع مشکلات معیشتی و زندگی در ایران، نگاهی درازمدت نیز در خود دارد؛ نگاهی که به آیندگان مینگرد و خود را جزئی از پروسه تاریخی میداند، نگاهی که لزوما نتیجه را در زمان حیات خویش نمیبیند و بر بلوغ تاریخ سیاسی این جامعه نشسته در کوران حوادث، تاکید میورزد. فهم نتایج انتخابات هفتم اسفند از اینرو قابلیت درکی دگرگونه را دارد. جامعهای که در دو دولت پیشین به سرخوردگی سیاسی سوق داده شد اما ناامید نشد، فرو ریخت اما لجوج نشد، زخم خورد اما طعم دهانش را با اشکهای تلخ تغییر داد تا طعمی از خونمرده زمانه در کامش نماند. درک این نجابت، از دل انتخابات هفتم اسفند امکانی دگرگونه است برای تحلیلگران جدی سیاست و تاریخ.
نقلی است که امروز زمزمهاش برای درک صحیح سیر تاریخ، خالی از عریضه نیست؛ «برای آنکه یک سانتیمتر مکعب خاک در کف اقیانوس رسوب کند، یک میلیون سال زمان مصرف میشود. طبیعت پرحوصله است، ما نیز باید صبر و حوصله پیشه کنیم.» مفهومی که امروز در حرکت طبیعی جامعه ایران مشهود است؛ تلاش برای سعادت، تکامل و کسب عدالت.
و اما آخر. تکرار میکنیم بهار را. تکرار میکنیم امید را. تکرار میکنیم روزان و شبان را. آخرش محو انگشتان و تسبیحی میشویم که تکرار میکند ذکری را؛ یا مُقَلِّب القلوب…
در شگرف دانههای تسبیح تو
از ذکر
یا مُقَلِّب القلوب… یا مُقَلِّب القلوب… یا مُقَلِّب القلوب
آنقدر خواندی زیر لب
تا قلب شود
نگاه تو به صدای من
که میخوانمت
عزیمت من باش
در گاهواره زیستنم
آغاز من باش
در پایان بودنم
پناهِ بیپناهیام
روز و شب
قرار بیقراریام
مَدار ِ مُدارایم باش
که نبودنت
آواری است بر بودنم
در بهشت با تو بودنم
در دوزخ بیتو بودنم
از ذکر یا مُقَلَّب القلوب…
محو انگشتان تو و تسبیحِ تو
و قَد اولئکَ وَدود
بودنت
حمید جعفری
سردبیر چلچراغ