دنیای تبلیغات- بهاریه- نرگس فرجی- هر چیزی تکرار دیدنش، حوصله سربر است. هر چیزی اگر دو بار و یا حتی سه بار دیده شود، شاید دیگر کسی تمایلی به چهارمین بار دیدنش نداشته باشد، اما گاهی اوقات فکر میکنم، آیا کسی هست که منتظر دیدن یک بهار دیگر نباشد ؟یا حتی تمایلی به نوشتن یک بهاریه دیگر نداشته باشد؟
صحبت از نوشتن بهاریه و بهار که به میان میآید، حسی عجیب در درونم شعلهور میشود. حسی که باعث میشود، دست به قلم شوم و به احترام تمامی شکوفه های زیبایی که از تن سرد سرما بیرون آمدهاند، متنی بنویسم، متنی که می دانم، قدرت و توان تشکر از این همه زیبایی ندارد ولی شاید بتوان به عنوان متن پاسداشت بهار از آن یادی کرد.
امسال فراز و فرودهای زیادی را پشت سر گذاشتیم که شرحش در این نوشته جا نمیگیرد و بیانش هم ضرورتی ندارد. لذا می خوام از نوشتن گزارش جمع بندی آنچه در سال گذشته اتفاق افتاده دست بردارم، حتی قصد ندارم بگویم که دنیای تبلیغات در سال گذشته به کدام سو حرکت کرد، تمام این موارد دیگر برایم جذابیتی ندارند لذا گاهی سکوت کردن و احساس کردن شکوفه های بهار نارنج و اقاقیا بهترین کاریست که میتوان در این دنیای پرهیاهوی و خشن انجام داد. دنیایی که جنگ و خون و وحشت در آن بیشتر از هرچیزی خودنمایی میکند.
شاید گاهی لازم است، ساکت باشیم ؛ به افق خیره شویم و برای خودمان دنیایی را بدون جنگ و آوارگی تصویر کنیم. دنیایی که در آن جنگ تمام شده و جای موشک و بمب در هوا چلچله و پروانه به پرواز در آمده است.
شاید برخی بگویند که این تصویر و تصور خیلی دخترانه است ؛شاید برخی به رنگش ایراد بگیرند و بگویند که زیادی صورتی به نظر میآید اما من فکر می کنم دنیای صورتی و دخترانه بهتر از دنیای سیاهی ست که این روزها توسط مردان بزرگ شکل گرفته، دنیایی که دیگر قشنگی و زیبایی در آن به افسانهایی دور تبدیل شده است. دلم میخواهد، یکی میآمد و میگفت، رنگ سال، رنگ صورتی و رنگ دختر بچه هاییست که دوست دارند در پارک ها جست و خیز کنند . رنگ دخترانی که دوست دارن عروسک های خودشان را در بغل بگیرند و نقش مادران فردا را بازی کنند .
کاش یکی بیاد، محکم زیر گوش این دنیا بزند و به او بگوید که دست از سر شارژ کردن موتور تبلیغات جنگی؛ بردارد. کاش امسال، دنیا را بچه ها اداره کنند . فقط همین …..
نرگس فرجی – روزنامه نگار