دنیای تبلیغات- بهاریه- آنا جلوه- اسفند که دست به قلم میشوی نمیدانی از سال تازه و آینده بگویی یا از تمامی روزهای گرم و سردی که گذشت.
کافی ست برای چند لحظه بایستی و اطرافت را تماشا کنی، آدمهایی که عجول تر از همیشه از کنارت میگذرند گویی که در چند قدمی خط پایان هستند، تمامی انرژی شان را در پاهایشان می ریزند که زودتر این روزهای آخر سال را بگذرانند، مردانی که موهایشان را مرتب کرده اند و خطوط روی گردنشان خبر از مسیرهای تازه ای در سرشان میدهد. خانم های زیبا با رنگهای شاداب تر، کیفهایشان پر از سوغاتی بهار، دلهایشان لبریز از قاصدکهای خوش خبر.
و اسفند …
اسفند با کوله باری از تجربه ی سالی که می رود چهارش را به پنج بسپارد، با لبخند کجی بر لب، عبور ما را تماشا می کند، مایی که همین چند ماه پیش یلدا را به امید روزی روشن تر و فصلی سپید تر به جشن نشسته بودیم، و حالا شوق رفتنش را به هوای شکوفه های صورتی بادام و سیب، قهقهه می زنیم.
اسفند خوب می شناسدمان، می داند این همه شوق برای تازه شدن، به اردیبهشت نرسیده با کسالت دوغ های ظهرانه و بوی نسترن به خوابی بهاره می نشیند.
دوباره مرداد عاشق آب تنی می شویم و شهریور در خنکای انارک ها، گونه هایمان سرخ میشود. میداند پاییز می شود و من پای همین پنجره هزار رنگ واژه می بافم با مهر تا آتش آذر، دستهایم را گرم کند.
اسفند ولی خوب میداند هر سال دخترکی در دل هر کس، چشم انتظار عبور آقای نوروز است، آقایی با خبرهای تازه از روزهای نو.
روزهایی که هر سال دوباره جوان ترمان میکند به رنگ، به بو، به امید…
امید به اینکه طرحی بهتر از خودمان برای خودمان بزنیم که سال جدید، نو شویم به معجزه ی طبیعت. طبیعتی که خوب طبیعتمان را میشناسد ولی همچنان چشم امیدش به ماست و برایمان روشنایی و جوانه معجزه می کند…
اسفند که دست به قلم میشوی دلت پیش شنبه هایی ست که رفته و تو را جا گذاشته اما در سرت انگار بوی بهار نارنج می پیچد و میدانی نوروز، امید دوباره ایست…
آنا جلوه- مشاور تبلیغات و برند سازی – مدیر فروش آژانس بادکوبه
