دنیای تبلیغات- طناز همایونفر- تهوع واژه ای آشنا است. حتی کتابی تحت این عنوان به چاپ رسیده. تهوع حالتی آشنا نیز هست.
گاهی بعد از خوردن غذای فاسد ایجاد می شود
گاهی بعد از شنیدن دروغ های بزرگ
زمان کشف یک نقاب قدیمی نیز
و یا پس از دیدن تبلیغات دروغین با پیام “for dummies”
بعد از دیدن شخصیت های دروغین پنهان شده پشت نقاب
نقاب های معروف صحنه های تئاتر را به خاطر دارید؟
همه میدانستیم دروغ است
اما انگار به این دروغ ها عادت کرده بودیم
و انگار خودمان نیز همراهشان پشت دروغ ها پنهان میشدیم
حقیقت تلخ اینجاست که صحنه های تئاتر همان جامعه است ، نمونه کوچک شده ای از جامعه
اما به اینجا ختم نمیشود…
به تمامی ساخته های انسان بسط داده می شود
این دروغ بزرگ را گاهی در ساخته های انسان که یکی از آنها برند است نیز می بینیم
این روز ها بازار برند داغ است
داغ داغ
همه از برند می گویند
از برند می خوانند
و می خواهند برند بسازند و ثروتمند شوند
بین واژه برند ساز و برند باز یک حرف تفاوت است
حرف “ب”
برندباز مثل قمارباز است…
می بازد
چون به ذات مصنوعی ست
چون به ذات مقطعی ست
چون به ذات بی مایه است
با این مقدمه به بحث اصلی ورود می کنم
با عنوان هویت های مصنوعی یا Fake IDs.
اما هویت مصنوعی یا فیک چیست و در برندسازی به چه معناست!
هویت مصنوعی به معنای ساده یعنی تضاد درون و بیرون یعنی ادعا به داشتن چیزی که وجود ندارد و اثراتش در خروجی های یک برند ملموس یا نا ملموس دیده میشود.
هویت مصنوعی را می توان در عدم تناسب فرهنگ یک مرکز خرید با معماری و تبلیغاتش دید.
می توان در بسته بندی های شیک و لوکس یک برند با محصولات بی کیفیت مشاهده نمود.
می توان در طراحی معماری نما و معماری داخلی غیر یکپارچه یک برند ساختمانی دانست
می توان در فروشگاه لباس شیکی که پروموشن ٢ تا بخر ٣ تا ببر دارد شناسایی کرد
یا در برند محصولات پوستی که معرفی کننده اش فردی با پوست نا مناسب است
همه اینها نمونه های رایج از برند نمایی است چرا که تضاد درونی و بیرونی این مثال ها حکایت از درون آشفته و غیر منسجم این برندها دارد.
و البته این موضوع در برندهای شخصی و شخصیت ها نیز دیده می شود.
به طور مثال موج مسئولیت پذیری اجتماعی این روز ها شدیدا به عنوان یک ابزار برندسازی شخصی استفاده می شود و شخصیت های زیادی را می بینیم که در خیریه ها،و انجمن های حمایتی حضور به هم می رسانند و این موضوع را رسانه ای می کنند ، ذات عمل انسان دوستانه است و بسیار پسندیده ولی مصنوعی بودن آن در خصوص برخی چهره ها به طور واضح دیده می شود و این خود باعث اثر ضد برندینگ می شود.
متاسفانه نبود استاندارد کیفی،بصری و رفتاری بالا، که ایجاد و بسطش وظیفه برندها می باشد باعث بروز برندنماهایی شده است که انها را Fake IDs می نامیم.
اما تبعات این دروغ ها صرفا در عدم رضایت مشتریان باقی نمی ماند و فرهنگ ساخت هویت های دروغین به نسل های بعد نیز می رسد و این به معنای یک فاجعه بزرگ است.
یعنی جایی که دروغ گویی از یک ضد ارزش به ارزش تبدیل می شود به عنوان کلاه زرنگی…
جایی که برندنماها را به دلیل نبود برند واقعی برند می نامند و برندنماها سنجه و معیار مقایسه می شوند.
جایی که فرهنگ ساختن به فرهنگ برداشت بدون ذخیره منابع برای سایر نسل ها تبدیل می شود.
جایی که در نهایت برند ایرانی به دلیل تقلب و هویت غیر یکپارچه و فیک به برند دست چندم تبدیل می شود و مخاطب حاضر یست برای عزیزش هدیه ای از این برندها به عنوان یک ارزش افزوده خریداری کند.
این است آن درد بزرگ تهوع آور
امید است تا مخاطب این نوشته چه تخصصی و یا عام پس از مطالعه این متن آگاهی بیشتری نسبت به پیامدها و اثرات هویت های مصنوعی بر ذهن و ضمیر ناخودآگاه انسان، پیدا کند.
باید گفت که ضمیر ناخودآگاه بسیار باهوش تر آن است که برندسازان می پندارند.
ضمیر ناخودآگاه تضادها را درک می کند.
سپید و سیاه را تفکیک می کند
ترکیب نا مانوس رفتار بد با ظاهر خوب را می بیند و در نهایت آن برند را بدون دلیل منطقی پس می زند و می گوید نمیدونم چرا ولی دوستش ندارم !
پیام پایانی آن است که هوشمندی ضمیر ناخودآگاه را درک کنیم و به این توان تشخیص ذهن برتر که در لایه های پسین ذهنی ما قرار دارد احترام بگذاریم و با رعایت نکات کوچک و کم هزینه باعث توسعه خط فکری سازنده برای انسان امروز و انسان فردا باشیم.
برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 0 میانگین: 0]